یه شب که آسمون از غم سیه روز و پریشونه یه شب که چشم آهسته توی سبزه میخونه یه شب که مو به مو مسته سرزلفت پریشونه شاید اشکی به یادم بریزه از چشمونت یه شب که تار گیسویت پیچد بر تار گیتارم شاید به گوش تو آید فریاد انتظارم یه شب که آرزوهایم گیرد رنگ فراموشی آن شب دور از تو میمیرم در دنیای خاموشی آن شب دور از تومی میرم دردنیای خاموشی
اشتراک گذاری در تلگرام
برایت قهوه میریزم، تو از من آب میخواهی! به چَشمت شعر میکارم ولیکن خواب میخواهی! مسیرِ مستقیمی را نشانَت میدهم اما. پُر از آشفتگی هستی، تو پیچوُتاب میخواهی! دوچشمم را کفِپایت چو فرشی پهن میسازم نمیبینی! نمیفهمی!تو قالیباف میخواهی! من از سهراب میگویم وَ دارویی که نیشَش شد تو نَی دارو، نَی اسطوره وَ نَی سهراب میخواهی! تو از ایّوب میگویی که صبرشآنچنان بودَست پُر از بیتابیَم امّا تو از من تاب میخواهی! کنارت هستم و عاشق، نفسهایم همه اُمّید مرا
اشتراک گذاری در تلگرام
لحظه ای که تورو راهی کردم میدونستم چه گناهی کردم که عذابش جونمو میگیره میگیره . دوری تو از خودم دورم کرد این جدایی بی تو مجبورم کرد که بسازم با غم و تنهایی تنهایی . یادت میوفتم با گریه میخندم رو کل دنیا چشمامو میبندم رو هرچی دارم حتی رو آیندم چشمامو میبندم دلتنگ که میشی حستو میگیرم دلتنگمی که دارم برات میمیرم بدون چشمات از زندگی سیرم حستو میگیرم بعد از تو حس کردم خالی شده پشتم تو روز مرگیهام آیندمو کشتم تصویر آینده بی خنده یعنی چی اصلا بدون تو آینده
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت